Click the CC button for English translation یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نومید چون واقف نِه ای از سِرّ غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور ای دل اَر سیل فنا بنیاد هستی برکَند چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور آواز: شهید خطیبی Narration: Shaheed Khatibi #hafez #farsi #poetry #poem #wisdom #persian #dari Shams-ud-din Muhammad Hafiz (c. 1320-1389) is one of the most beloved poets of the Persians, and is considered by many – from different cultures – to be one of the seven literary wonders of the world. Ralph Waldo Emerson said of Hafiz: “He fears nothing. He sees too far, he sees throughout; such is the only man I wish to see or be.“ And Emerson gave Hafiz that grand and famous compliment, “Hafiz is a poet for poets.“ Hafez is best known for his poems that can be described as “antinomian“ and with the medieval use of the term “theosophical“; the term “theosophy“ in the 13th and 14th centuries was used to indicate mystical work by “authors only inspired by the holy books“ (as distinguished from theology). Hafez primarily wrote in the literary genre of lyric poetry or ghazals, that is the ideal style for expressing the ecstasy of divine inspiration in the mystical form of love poems.
Hide player controls
Hide resume playing